دوباره ... آمدم

روزمره نویسی

دوباره ... آمدم

روزمره نویسی

آرامش حضور خداست،وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکنه ، وقتی نا گفته ها تو بی آنکه بگی میفهمه ، وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی و غرورتو تا مرز نابودی پیش ببری ، وقتی مطمئن باشی با اون هرگز تنها نخواهی بود ، آرامش یعنی همین ، تو بی هیچ قید و شرطی خدا
دوباره ... آمدم
کد جمله تصادفی
کلمات کلیدی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۰ مهر ۹۶، ۱۹:۱۹ - شاهین ام
    :((((
  • ۱۷ مهر ۹۶، ۰۷:۳۲ - رضا صبری
    Like

غزل آخر ...


یک غزل مانده به پایان تنم می دانم

و من آنم که از در این فاصله سرگردانم

پشت هر شعر که گفتم ، من و این پنجره ها

بغض کردیم و شکستیم دراین زندانم

تو نباشی چه کنم  با غزل و شعر سپید

عشق داند که دراین معرکه سرگردانم

من همه راز دلم را که نوشتم به شعر

وتوکه خوب شنیدی که چه حرفی دارم

مدتی هست غریبیم. من و این آدمها

برسردار جنون است که آویزانم

خسته از گفتن شعر و حرف از عشق زدن

یک غزل مانده به پایان تنم می دانم



  • m2. gh

نظرات  (۳)

  • میثم یوسفی
  • حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
    اینجا برای عشق، شروعی مجدد است

    روی کره زمین کلیک کن!
    از قسمت تنظیمات وبلاگت، بخش "دنبال کردن" رو فعال کن، تا بتونیم دنبالت کنیم ...
    پاسخ:
    ممنونم 
    "دنبال کردن" فعال هست زیر عکس کلیک کنید.
  • اَسی بولیده
  • قشنگ بود :)
    پاسخ:
    ممنونم 
  • محمد حسین ظرافتی
  • سلام
    وب زیبایی دارید
    اگه دوست دارید میتونیم وب هم رو دنبال کنیم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">