عجب صبری خدا دارد ...
- چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ق.ظ
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم همان یک لحظه ی اول ، که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی ، به روی یکدیگر ، ویرانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم ، بر لبِ ، پیمانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ،
زمین و آسمان را واژگون ، مستانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم نه طاعت می پذیرفتم ، نه گوش از بهر این بیداد گر ها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ، سبحه ی ، صد دانه می کردم
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ، هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،آواره و دیوانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم بگرد شمع سوزان ِ دل عشاق سرگردان ، سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه می کردم .
اگر من جای او بودم به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ، تا که می دیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد ، گردش این چرخ را وارونه ، بی صبرانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودمکه می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه ی این علم ِ عالم سوز مردم کش ،به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدوم هر فکری در این دنیای پر افسانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم یک نفس کی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
- ۹۶/۰۷/۱۹