دوباره ... آمدم

روزمره نویسی

دوباره ... آمدم

روزمره نویسی

آرامش حضور خداست،وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکنه ، وقتی نا گفته ها تو بی آنکه بگی میفهمه ، وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی و غرورتو تا مرز نابودی پیش ببری ، وقتی مطمئن باشی با اون هرگز تنها نخواهی بود ، آرامش یعنی همین ، تو بی هیچ قید و شرطی خدا
دوباره ... آمدم
کد جمله تصادفی
کلمات کلیدی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۰ مهر ۹۶، ۱۹:۱۹ - شاهین ام
    :((((
  • ۱۷ مهر ۹۶، ۰۷:۳۲ - رضا صبری
    Like

یهویی ...

بعضی وقت ها بی مقدمه یهو دلت می گیرد .

نمی دانی چرا ؟!!!

بدون علت نیست ولی علتش را نمی دانی .

تو این وقت ها ، تو این حس عجیب هر کسی خودش را یه جور سرگرم می کند .

بعضی ها قدم می زنند .

بعضی ها ترجیح میدند با دوستانشان باشند .

بعضی ها سیگار می کشند .

عده ای آهنگ گوش می کنند .

و خلاصه هر کسی خودش را سرگرم می کند .

منم عادت دارم حرف بزنم . خیلی پر حرفم . خلاصه اگر شروع به صحبت کنم گوش شنوا قطعاً کر خواهد شد . (خیلی هم کم پیش میاد) .

امروز هم نمی دانم چی شده بود که دلم گرفته بود . دلیلش را نفهمیدم .

 ولی حس خوبی نداشتم .............

شروع کردم به حرف زدن با یک دوست 

شاید خیلی هم نیست می شناسمش 

انرژی مثبت زیادی داره .

برعکس همیشه زیاد حرف نزدم .

ولی آروم تر شدم .

این ها را نوشتم برایتان تا بدانید بعضی وقت ها یکی زیاد حرف زد ، زیاد نگاه کرد ، زیاد وقتتون ذاروگرفت ، باهاش کنار بیایید . شاید ندانسته داری بهش لطف بزرگی می کنی .

دوست خوب من ممنونم 


  • m2. gh

نظرات  (۲)

سلام
ون بعضی وقتا که یه هویی دلت می گیره و نمی دونی چرا، دست کسی در کاره که دلت رو وصل کنه به خدا.. اونوقت ما بنده ها چه می کنیم تو اون موقعیت؟
یکی دعا می خونه.
چندتا می رن سراغ موسیقی؟
چندتا می رن می خوابن و دراز می کشن؟
چند نفر با اطرافیان بگو مگو راه می اندازن ؟
چند نفر می رن دنبال انیس و مونس هایی از جنس انسان؟

کاش ما هم یاد بگیریم که دستی در کار بوده که ما رو می خواد به او وصل کنه. و ما هم برویم به سمت او...
پاینده باشید
پاسخ:
ممنونم دوست عزیز 
راههای رسیدن به خدا بسیار زیاده 
از هر مسیری بری بالاخره به خودش می رسی گاهی مستقیم گاهی با واسطه 
گاهی خیلی زود و گاهی خیلی دیر 
شاید خدا موسیقی و زبان و نگاه و انیس و مونسهایی از جنس انسان رو  واسطه برای رسیدن بهتر به خودش قرار داده ..... کسی نمی دونه خدا و حکمتهاش خیلی پیچیده تر از اونیکه ما ادمها بتونیم متوجه بشیم.....
مهم اینه همه ما اون گوشه گوشه قلبمون که جای هیچ کس نیست .... اختصاص دادیم به خدامون 
به خدای مهربون و دوست داشتی مون ....


روزهایی هم هستند که نمی شود در موردشان با هیچ کسی در موردشان سخن گفت..

نه اینکه رازی در میان باشد ..

یا رفیقی نباشد برای شنیدن و فهمیدنشان ...

از روزهایی می گویم  که نمیدانی دردت چیست...

اما بی قراری امانت نمی دهد ...

روزهایی که سراسر انکار و ابهام اند ...

روزهایی که هم از جمع گریزانی وهم تنهایی آزارت می دهد ..

 روزهای که نمی شود به سادگی از کنارشان گذشت...

انگار متعلق به گذشته یا آینده اند و به خطا در امروز تو نازل شده اند ..

فقط باید جایی  نشانی از آنها گذاشت

مثلا" چند علامت سوال  گوشه ی تقویم و ....

لحظه شماری کرد برای گذشتن شان .......

پاسخ:
روزهایی که سراسر ابهام اند ...اما انکار ناپذیر .......


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">