دوباره ... آمدم

روزمره نویسی

دوباره ... آمدم

روزمره نویسی

آرامش حضور خداست،وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکنه ، وقتی نا گفته ها تو بی آنکه بگی میفهمه ، وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی و غرورتو تا مرز نابودی پیش ببری ، وقتی مطمئن باشی با اون هرگز تنها نخواهی بود ، آرامش یعنی همین ، تو بی هیچ قید و شرطی خدا
دوباره ... آمدم
کد جمله تصادفی
کلمات کلیدی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۰ مهر ۹۶، ۱۹:۱۹ - شاهین ام
    :((((
  • ۱۷ مهر ۹۶، ۰۷:۳۲ - رضا صبری
    Like

پاییز می آید ...


پاییز می آید ...

می آید تا شلوغی های این روزها را در خش خش برگ ها گم کند .

می آید تا باران آبان ماه تازه کند بودن ها را کنار یکدیگر ...

پاییز پای رفتن ندارد ...

می آید که ماندن را مانا کند ، سنگ فرش های خیابان ، نم باران ، دست های سرد و جیب های دو نفره ، همه اش از فصلی می گوید که کافه ها را شلوغ می کند و خیابان ها را خلوت ...

اصلا صفای کافه رفتن در پاییز خلاصه شده . آن گاه که در انتظار؛ برگ هارا زیر پا می فشاری . آن گاه که رد یک قطره باران را روی گونه ات حس می کنی و آن گاه که کسی از پشت سر چشم هایت را می گیرد و لبخند مهمان لب هایت می شود؛ پاییز می آید...

فائزه_جوادی

 

  • m2. gh

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">